چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ

بی گریز از خویش

می اندیشمت

معلوم نیست

چه کرده ای

با ما

وقتی میمونها از فراز درختان

سگ ها را می کشند

((سگ هایی که عاشق باغ ملی اند))

(( سگ هایی که نمی‌دانند جمهوری چیست))

سگ هایی که از پس قرون

همراه وهمدم چوپان  و

گله ،

رعیت

ومزرعه هایند هنوز

وقتی میمون‌ها  راه گربه ها را نیز بسته اند

وکلاغ ها به ناله پیامی مبهم را 

غار غار می‌کنند

آدمهای شب زده، تاریک، تلخ 

مادری داغ دیده  را 

آزار می دهند

در هزار توی شب

 

 

آه درختان ایستاده تا همیشه

در شاخ وبرگ شما چه می‌گذرد 

که

نه هجرت پرندگان و

نه بادهای موسمی 

نه مسافران غبار گرفته وخسته

هیچ صدا وسخنی نمی گویند 

وقتی میمونها 

از فراز شاخه هایتان

سگ ها را دزدیده ومی کشند 

سگهای بازیگوشی که عاشق باغ ملی اند

ونمیداند جمهوری چیست

زنبیل پراز خوراکی مادری را دزدیده ومی خورند

وآدمیان تاریک وتلخ شبانه از فراز شاخه ها 

مردمان گرسنه را می کشند

 

 

آه ای درختان ایستاده تا همیشه

آه ای دوست که وانهاده ای ما را در حیرت این گود هستی

 

 

 

دوجمله سگ های بازیگوشی که نمی‌دانند جمهوری چیست

و سگ هایی که عاشق باغ ملی اند

تکیه کلام زنده یاد فریدون فرخزاد بوده در اواخر عمر زمانی که در آلمان می‌زیست 

پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ 12:49یک آدم سابق(مســلم دهقانی)| |

Design By :Farzane