چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ
ما وقتی از ادبیات مدرن حرف میزنیم از رمان وداستان کوتاه و شعر مدرن، داریم از شهر، از خیابان ها و میدان ها وبازار و پلیسها، گداها، دوره گردها، صنفها ومشاغل مختلف : کارگرها، سلمانی ها، ولگردها و کارتن خوابها، مهاجرها وفواحش ، از معلم ها و مدیران و مهندس ها حرف میزنیم، از پل ها و کوچه ها و میدانها ودرمانگاهها و مدارس اماکن نظامی وقضایی و پارکهایی حرف میزنیم که هرکدامشان نشان و نماد و خاطره ی واقعه و اتفاقی را در خود حک کرده اند
از سیمای شهری حرف میزنیم که مدام در حال توسعه و تغییر است و آدمی وقدرت وثروت و منزلتش نیز ، در حال قبض وبسط است ، از تغییر در زمانی که شهر مبتنی بر باغداری و کشاورزی بود تا زمانی که مثلا صنعتی شد و شهرک صنعتی و کارخانه هایی با شمایلی دود زده و غبار گرفته محاصره اش کردند
از تغییری حرف میزنیم که مردم در خانه های ویلایی وحیاط دار در کنار هم بودند تا زمانی که در خانه های فکستنی در آپارتمانها با دیوار ها وسقفها برروی هم و گاه دوستانی چندین ساله ، همسایه ی همند. اما همدیگر را جز در پارک یا گذری اتفاقی در محل کار همدیگر را نمی بینند
وقتی از شهر حرف میزنیم از تغییر بافت وساختار و شکل افکار و کلمات و گفتار ورفتار ها و حالتها در دوره های مختلف با رشد و گسترش انواع تکنولوژی ها حرف میزنیم
آری وقتی از شهر حرف میزنیم
داریم از تغییر و دگرگونی مدام حرف میزنیم
Design By :Farzane |