چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ

طرف بعد از خوندن مطالبم نوشته حالا آدم شدی؟

واسش نوشتم

کی تا حالا آدم رو دیده یا تونسته کاملن آدم بشه که من بشم؟

مولا نا هم می نالید

که از دیو و دد ملولم وانسانم آرزوست

حالا یه نخ بده تا بکشیم خوشگله

میگه ای بابا یعنی هیشکی آدم نیست؟

میگم:

ببین یه آدم بوده ، تو تاریخ که بروایت داستانهای دینی ، تو باغ برین رفتن هرچی علف ومیوه بوده خوردن ، یهو دیدن به به یه شوندولی هست ویه پستونی ، وشروع میکنن بهم نخ دادن ودور هم گشتن ، که صاحب باغ بهشون میشه اسگولا مگه هرچی دیدن باید بخورین؟ حیف من که بخاطر شما دوتا که بهترین نیرو و فرشته ام رو نفرین کردم، حالا هم دوتاتون

برید بیرون.

که چشم که وامیکنن میبینن تو این دنیای بی دروپیکرن ونهار هم نخوردن، لخت وعور وسط دشت، حیرون موندن .

واسه همین حافظ میگه :

من ملک بودم فردوس برین جایم بودم

آدم آورد درین دیر خراب آبادم

دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ 12:22یک آدم سابق(مســلم دهقانی)| |

Design By :Farzane