چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ

امروز دوشنبه

درفاصله ی مبل و میز روی زمین بیدار شدم

با انبوهی از خستگی ودرد، بی تمایلی به بیدار شدن، سعی کردم خودم را سرگرم کنم، باشستن قسمتی از حیاط، دستشویی، دست وصورت و کل کل کردنی با همسری که بامن است و خوردن غذایی ساده ودلچسب، اما خومانیم ( با توام تنهایی، که هردم بیشتر از پیش درمن رسوب میکنی)

دیگر دستاویزی نیست

حتا کلمات وحرف زدن ، تنها چیزی که باقی مانده نشستن وخزیدن در گوشه ای یا در تنِ سیاه مبل وسر فروبردن _ بقول قدما_ در جیب تنهایی و خواندن کلماتی از کتابی که به یادم نمی ماند

و باقی همه هیچ

ولی از هرچه گذشته باقی باد بقایت

تنهایی همیشه

دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱ 15:10یک آدم سابق(مســلم دهقانی)| |

Design By :Farzane