چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ
دیدگاه پسااستعماری در انسانشناسی به بررسی انتقادی تأثیرات پایدار استعمار بر جوامع و فرهنگها و نیز پویاییهای قدرت و نابرابریهایی که همچنان در جهان پسااستعماری وجود دارد، اشاره دارد. این دیدگاه به دنبال درک این موضوع است که چگونه استعمار ساختارها، هویت ها و تولید دانش اجتماعی را شکل داده و به شکل گیری آن ادامه می دهد و چگونه بر روابط بین گروه های مختلف در درون و بین جوامع تأثیر گذاشته است. هدف انسان شناسی پسااستعماری نیز به چالش کشیدن روایت های اروپایی محور و استعماری و تقویت صداها و تجربیات مردم به حاشیه رانده شده و استعمار شده است (۱).
انسان شناسی سیاسی گرایشی در حوزه انسان شناسی است که بر مطالعه قدرت، حکومت و نظام های سیاسی در جوامع بشری تمرکز دارد. این زیرشاخه به بررسی روشهایی میپردازد که فرآیندها، نهادها و ایدئولوژیهای سیاسی زندگی اجتماعی را شکل میدهند، و همچنین چگونگی تأثیرپذیری آنها از عوامل فرهنگی، اقتصادی و تاریخی را بررسی میکند. انسان شناسان سیاسی اغلب در مورد موضوعاتی مانند تشکیل دولت، سازمان سیاسی، رهبری، حل تعارض و تأثیر تغییر سیاسی بر جوامع و افراد تحقیق می کنند (۲).
صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز رمانی است که هم از منظر پسااستعماری و هم از منظر انسان شناسی سیاسی قابل تحلیل است. از منظر پسااستعماری، این رمان را می توان نقدی بر میراث استعمار در آمریکای لاتین دانست. این رمان تاریخچه خانواده بوئندیا را به تصویر میکشد که شهر ماکوندو را که نماینده بسیاری از شهرهای کوچک آمریکای لاتین است، پیدا کردند. این رمان نشان میدهد که چگونه تلاشهای خانواده بوئندیا برای مدرنسازی و توسعه ماکوندو در نهایت منجر به سقوط آن میشود. این را می توان به عنوان تفسیری در مورد اینکه چگونه تلاش ها برای مدرن سازی آمریکای لاتین پس از استعمار اغلب به استثمار و تخریب فرهنگ ها و شیوه های زندگی بومی انجامید.
علاوه بر این، این رمان را می توان نقدی بر شیوه تحمیل فرهنگ اروپایی بر آمریکای لاتین دانست. خانواده بوئندیا بهعنوان علاقهمند به فرهنگ اروپایی و تلاش برای تقلید از آن به تصویر کشیده میشود، هرچند که با شیوه زندگی آنها سازگار نیست. این را می توان به عنوان تفسیری در مورد چگونگی تحمیل ارزش های فرهنگی اروپا بر آمریکای لاتین، اغلب به قیمت از دست دادن فرهنگ های بومی، در نظر گرفت.
از منظر انسان شناسی سیاسی، این رمان را می توان تحلیلی از پویایی قدرت در آمریکای لاتین دانست. خانواده بوئندیا نماینده طبقه حاکم در ماکوندو است و تلاش آنها برای مدرن کردن شهر می تواند به عنوان تلاشی برای تحکیم قدرتشان تلقی شود. با این حال، تلاش آنها در نهایت منجر به تخریب شهر و سقوط خود آنها می شود. این را می توان به عنوان تحلیلی از این که چگونه طبقات حاکم در آمریکای لاتین غالباً قدرت و ثروت خود را بر رفاه جوامع خود اولویت می دهند تلقی می شود.
علاوه بر این، رمان را می توان تحلیلی از رابطه بین قدرت و دانش دانست. وسواس خانواده بوئندیا به فرهنگ اروپایی را می توان تلاشی برای کسب دانش و قدرت دانست، اما در نهایت منجر به سقوط آنها می شود. این را می توان به عنوان تحلیلی از اینکه چگونه دانش و قدرت اغلب در آمریکای لاتین در هم تنیده شده اند، و اینکه چگونه تلاش برای کسب دانش می تواند گاهی منجر به استثمار و نابودی فرهنگ های بومی شود، تلقی می شود.
در خاتمه باید گفت صد سال تنهایی را می توان از دو منظر پسااستعماری و انسان شناسی سیاسی تحلیل کرد. از منظر پسااستعماری، این رمان به نقد میراث استعمار در آمریکای لاتین و تحمیل ارزش های فرهنگی اروپا می پردازد. از منظر انسان شناسی سیاسی، این رمان پویایی قدرت و رابطه بین قدرت و دانش در آمریکای لاتین را تحلیل می کند. به طور کلی، این رمان منبع غنی تحلیلی برای کسانی است که علاقه مند به درک پویایی های اجتماعی و فرهنگی پیچیده آمریکای لاتین هستند.
منابع:
1. Said, E. (1978). Orientalism. New York: Pantheon Books.
2. Ortner, S. B. (1984). Theory in anthropology since the sixties.
Comparative Studies in Society and History, 26(1), 126-166.
3_صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز، ترجمه بهمن فرزانه ، انتشارات امیر کبیر
Design By :Farzane |