چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ
خوب دیگه ظاهرن به یُمنِ شبکههای اجتماعی جدید همه کوچ کردن به اینستاگرام و توئیتر و... و دیگه کسی صرفش نمیکنه چندان تو بلگفا بنویسه تو این گوشه دنج، من هم از نوشتن مطالب دیگه دست کشیدم و دارم مطالب تخصصی و ایدههام رو در زمینه رشتهام اینجا مینویسم و خدا رو شکر به همین دلیل و با توجه به اینکه اسم وبلاگ و معرفیاش و این حجم مطالب جدید هم هیچکدوم به همدیگه ربطی ندارن، دیگه مخاطب خاصی هم ندارم و این گوشه دنج برام دنج تر و امنتر هم شده، فقط یه نفر گاهگداری سری به این وبلاگ میزنه که او هم واکنشی درحد یه کامنت هم نمیذاره ولی به محض اینکه آدم رو میبینه اظهاراتی میکنه عجیب و غریب! که من رو به وجد میاره و گاهی هم باهم بحثی میکنیم ، بگذریم تصمیم گرفتم بنویسم دوباره در حد همون یادداشتها وبقول صائب تبریزی یا گمونم بیدل دهلوی یا حوادث اوقات،نوشتن؛ البته آقای شاعر منظورش از حوادث اوقات سرودن شعر بوده ولی این واژه رو به معنیای که میخوام بکار میبرم.
حالا مینویسم این بار برای ایجاد یک تغییر با قدمهای کوچک حالا مخاطبی بخواند یا نخواند ولی اگر اون مخاطب خاص بخواند ارزشمندتر میشه
ولی اینکه از چی و درمورد چی بنویسم هنوز معلوم نیست
خوب وقتی شناخت نسبیای داشته باشی از مسائل مختلف
و شروع کنی به نوشتن،
در فرایند نوشتن این بار آگاهانه الیته
دستم میاد که چیکار کنم
به امید کلمات
هرچند که امید خود واژه ایست
که نوشتنش روشنی و امید میاره![]()
ولی این یک قرار هست که میخوام با خودم بگذارم که روزانه مطالبی از هرچه می بینم ومی خوانم و برمن میگذرد و هرچه باداباد بنویسم
تا این خودی رو که دارم کم کم باهاش تسویه حساب کنم و زوائدش رو اصلاح و حذف کنم...
| Design By :Farzane |
