چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ
وقتشه
وقتشه
بری وسط خیابون
بِپا بلند فکر نکنی
یهو دیدی آسمون گریه کرد
و همه جهان غریقِ اشک شد
آره وقتشه بری وسط خیابون
سرت رو بالابگیری و
آسمون رو یکجا نفس بکشی
بِپا اینبار از حجمِ آسمون
گریه نکنی
طاقت بیار
آره طاقت بیار
طوری گریه کن
طوری نفس بکش
طوری فکر کن
که همه گلها و درختها و غلات آروم شکوفه بزنن، جوونه بزنن
تو نگاهت
لای انگشتات
تو نفسهات
آره وقتشه بری وسط خیابون
وداد بزنی آسمون رو
فکر کنی آسمون رو
بباری آسمون رو
تا همه مستِ خنده هات بشن
آره وقتشه بری وسط خیابون
زیر آخرین ابر بهار....
یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳
23:48یک آدم سابق(مســلم دهقانی)| |
Design By :Farzane |