چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ

نگاهی اجمال به دیدگاه‌های صنعت فرهنگِ آدورنو و سرمایه فرهنگیِ بوردیو

نوشته: مسلم دهقانی

نظریه‌های صنعت فرهنگ و سرمایه فرهنگی/بازار فرهنگی هر دو به رابطه بین فرهنگ و جامعه می‌پردازند، اما این کار را از دیدگاه‌های مختلف و با پیامدهای متمایز انجام می‌دهند. در اینجا به تفصیل به شباهت‌ها و تفاوت‌های آنها می‌پردازیم:

شباهت‌ها:

۱. تمرکز بر فرهنگ: هر دو نظریه بر نقش فرهنگ در شکل‌دهی به پویایی‌های اجتماعی، هویت و ساختارهای قدرت در جامعه تأکید دارند.

۲. نقد کالایی‌سازی: هر دو نظریه، کالایی‌سازی فرهنگ را نقد می‌کنند. نظریه صنعت فرهنگ، چگونگی تولید انبوه محصولات فرهنگی برای سودآوری را برجسته می‌کند، در حالی که نظریه سرمایه فرهنگی، چگونگی استفاده از کالاهای فرهنگی برای حفظ جایگاه و قدرت اجتماعی را مورد بحث قرار می‌دهد.

۳. قشربندی اجتماعی: هر دو نظریه اذعان دارند که فرهنگ در قشربندی اجتماعی نقش دارد. صنعت فرهنگ می‌تواند با ترویج ارزش‌ها و سلیقه‌های خاص، نابرابری‌ها را تداوم بخشد، در حالی که سرمایه فرهنگی، چگونگی دسترسی به منابع فرهنگی را که می‌تواند منجر به تحرک یا طرد اجتماعی شود، برجسته می‌کند.

۴. تأثیر عوامل اقتصادی: هر دو نظریه، تأثیر عوامل اقتصادی بر فرهنگ را تصدیق می‌کنند. صنعت فرهنگ به تجاری‌سازی فرهنگ می‌پردازد، در حالی که سرمایه فرهنگی به چگونگی تأثیر منابع اقتصادی بر دسترسی به دانش و کالاهای فرهنگی می‌پردازد.

تفاوت‌ها:

۱. مفاهیم بنیادی:

صنعت فرهنگ: این مفهوم که توسط تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر توسعه داده شده است، فرهنگ تولید انبوه را به عنوان ابزاری برای کنترل اجتماعی که سلیقه‌ها را استاندارد کرده و فردیت را کاهش می‌دهد، نقد می‌کند.

سرمایه فرهنگی: این مفهوم که توسط پیر بوردیو معرفی شده است، به منابع غیراقتصادی (مانند آموزش، مهارت‌ها و دانش فرهنگی) اشاره دارد که افراد را قادر می‌سازد تا در فضاهای اجتماعی حرکت کنند و تحرک اجتماعی کسب کنند.

۲. مکانیسم‌های تأثیر:

صنعت فرهنگ: بر چگونگی شکل‌دهی آگاهی عمومی توسط رسانه‌های جمعی و فرهنگ تجاری و تقویت ایدئولوژی‌های غالب تمرکز دارد.

سرمایه فرهنگی: بررسی می‌کند که چگونه افراد منابع فرهنگی را برای کسب مزایای اجتماعی به دست می‌آورند و از آنها استفاده می‌کنند و بر عاملیت شخصی و شبکه‌های اجتماعی تأکید دارد.

۳. نتایج:

صنعت فرهنگ: دیدگاهی جبرگرایانه‌تر را پیشنهاد می‌کند که در آن افراد مصرف‌کنندگانی منفعل هستند که توسط صنایع فرهنگی قدرتمند شکل می‌گیرند.

سرمایه فرهنگی: با فرض اینکه افراد می‌توانند از دانش و مهارت‌های فرهنگی خود برای بهبود جایگاه اجتماعی خود استفاده کنند، امکان عاملیت بیشتری را فراهم می‌کند.

۴. دامنه تحلیل:

صنعت فرهنگ: در درجه اول به تولید و مصرف کالاهای فرهنگی در بستر سرمایه‌داری می‌پردازد.

سرمایه فرهنگی: دامنه وسیع‌تری دارد و اشکال مختلف سرمایه (اجتماعی، اقتصادی) و تعامل آنها در زمینه‌های مختلف (آموزش، هنر و غیره) را در بر می‌گیرد.

نتیجه‌گیری:

در حالی که هر دو دیدگاه به تقاطع‌های فرهنگ، اقتصاد و جامعه می‌پردازند، در تمرکز، مکانیسم‌ها و پیامدهای خود تفاوت‌های چشمگیری دارند. صنعت فرهنگ بر تأثیرات تولید انبوه بر فرهنگ و جامعه تأکید دارد، در حالی که سرمایه فرهنگی بر چگونگی پیمایش سلسله مراتب اجتماعی توسط افراد با استفاده از منابع فرهنگی خود تمرکز دارد. درک این نظریه‌ها بینش‌های ارزشمندی در مورد پیچیدگی‌های پویایی فرهنگی در جامعه معاصر ارائه می‌دهد.

دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ 2:53یک آدم سابق(مســلم دهقانی)| |

Design By :Farzane