چــــرک نویسی های یک آدم سابقــ
از ابتذال شر تا ابتذال اندیشه وزبان
نوشته: مسلم دهقانی
مفهوم «ابتذال شر»، آنطور که توسط هانا آرنت، نظریهپرداز سیاسی، در کتابش *آیشمن در اورشلیم* بیان شده است، به پدیدهای اشاره دارد که در آن افراد عادی نه از روی یک ایدئولوژی یا نفرت عمیق، بلکه به دلیل عدم تفکر انتقادی در مورد اعمال خود و سیستمهایی که بخشی از آن هستند، مرتکب اعمال فجیع میشوند. تحلیل آرنت بر آدولف آیشمن، یکی از سازماندهندگان کلیدی هولوکاست، متمرکز است که او در طول محاکمهاش در اورشلیم مشاهده کرد. آیشمن خود را به عنوان یک بوروکرات که صرفاً از دستورات پیروی میکرد، معرفی کرد و یک عادی بودن نگرانکننده و فقدان تأمل اخلاقی را نشان داد که منجر به مشارکت او در جنایات وحشتناک شد.
ارتباط با ناسیونال سوسیالیسم
آرنت، ابتذال شر را به مبانی ایدئولوژیک سوسیالیسم ملی مرتبط میکند، که از طریق تبلیغات سیستماتیک و فرآیندهای بوروکراتیک، کل گروههای مردم - به ویژه یهودیان - را غیرانسانی میکرد. رژیم نازی از زبانی استفاده میکرد که سیاستهای وحشیانه آنها را پاکسازی میکرد و نسلکشی را با عباراتی بیان میکرد که واقعیت وحشتناک آن را پنهان میکرد. برای مثال، اصطلاحاتی مانند «راه حل نهایی» و «اسکان مجدد» ماهیت واقعی نیات آنها را پنهان میکرد و به افرادی مانند آیشمن اجازه میداد تا مشارکت خود در این سیاستها را صرفاً به عنوان وظایف اداری توجیه کنند.
ابتذال اندیشه و زبان
۱. ابتذال اندیشه: در یک رژیم تمامیتخواه مانند آلمان نازی، تفکر انتقادی اغلب سرکوب میشود. افراد با پذیرش بدون چون و چرای ایدئولوژی غالب، همدست میشوند. این انطباق ایدئولوژیک منجر به نوعی بیفکری میشود که در آن افراد از درک پیامدهای اخلاقی اعمال خود باز میمانند. آیشمن مظهر این امر بود؛ او بیشتر نگران پیشرفت شغلی و پایبندی به وظیفه بود تا ابعاد اخلاقی کار خود.
۲. ابتذال زبان: زبانی که نازیها برای توصیف اعمال خود استفاده میکردند، عمداً به گونهای انتخاب شده بود که از بار اخلاقی آن اعمال فاصله بگیرند. استفاده از حسن تعبیر و اصطلاحات بوروکراتیک، هم عاملان و هم عموم مردم را بیتفاوت میکرد. با طرح قتل عام به عنوان یک «مسئله پزشکی» یا «اقدامی برای کنترل جمعیت»، آنها انسانیت قربانیان را از بین بردند و مشارکت یا پذیرش این جنایات را برای افراد آسانتر کردند، بدون اینکه با پیامدهای اخلاقی آنها روبرو شوند.
۳. نقض حقوق: این فرآیند به نقض حقوق منتقدان، مخالفان و گروههای به حاشیه رانده شده گسترش مییابد. با غیرانسانیتر شدن زبان، محیطی ایجاد میشود که در آن مخالفت نه تنها دلسرد میشود، بلکه به طور فعال سرکوب میشود. در آلمان نازی، یهودیان، مخالفان سیاسی و سایر گروههای هدف به طور فزایندهای از طریق ابزارهای قانونی و فراقانونی از حقوق خود محروم میشدند. عادیسازی چنین تخلفاتی توسط جامعهای تسهیل میشد که به زبان حسن تعبیر و فرآیندهای بوروکراتیک که این اقدامات را توجیه میکرد، عادت کرده بود.
نتیجهگیری
ابتذال شر نشان میدهد که چگونه مردم عادی میتوانند از طریق بیفکری و همدستی به عوامل نظامهای وحشتناک تبدیل شوند. در آلمان نازی، این فرآیند توسط یک چارچوب ایدئولوژیک که غیرانسانیسازی را ترویج میکرد و یک استراتژی زبانی که پیامدهای اخلاقی خشونت را پنهان میکرد، تسهیل میشد. بینشهای آرنت به عنوان یک داستان هشداردهنده در مورد خطرات پیروی غیرانتقادی از اقتدار و اهمیت حفظ هوشیاری اخلاقی در مواجهه با بیعدالتی نظاممند عمل میکند.
Design By :Farzane |